بسم الله الرحمن الرحيم
آيت الله شيخ محمد جواد فاضل لنکراني رئيس مرکز فقهي ائمه اطهار (عَلَيهِمُ السَّلامُ) معتقد است: در رُؤيت هلال، فرقى بين چشم غيرمُسلَّح و چشم مُسلَّح نمىکند؛ و از اين جهت، رؤيت با تلسکوپ هم کافى است؛ همانطورى که با عينک و دوربين شکارى و مانند آنها کافى است.
شبکه اجتهاد: از مسائل مورد بحث در عصر حاضر، اعتبار و يا عدم اعتبار وسائل و آلات جديد در رُؤيت هلال است. با پيدايش وسائل جديدي همچون دوربين و تلسکوپ، اين پرسش نيز مطرح شده که ديدن هلالِ ماه با ابزار و وسايل پيشرفته مثل تلسکوپ، آيا همانند ديدنِ ماه با چشم معمولي که در اين بحث از آن به چشم عادي و غير مُسلَّح ياد ميشود است؟ به عبارت ديگر، آيا رُؤيت با چشم مُسلَّح کافي است يا نه ؟
فهرستِ مطالب مورد بحث : 1- تحرير محلّ نزاع 2- تعريف هلال 3- دلايل مُوافقين رُؤيت با چشم مُسلّح 4- ادلّه مُخالفين رؤيت با چشم مسلّح 5- ادّعاى اوّل: انصراف 6- اشکالات انصراف 7- تحليل روايات 8- نتيجه 9- جمعبندى بخش اوّل 10- ادّعاى دوّم: طريقيّت و موضوعيّت 11- موضوع رؤيت 12- اشکالات و توهّمات مُنکرين رؤيت با چشم مسلّح 13- اشکال اوّل 14- اشکال دوّم 15- اشکال سوّم 16- اشکال چهارم 17- اشکال پنجم .
*** بعيد نيست از مجموع روايات بتوانيم اين مطلب را استفاده نماييم که در زمان گذشته، تنها راه حصول يقين [يا اطمينان] فقط رؤيت بوده، و مُحاسَبات فَلَکي حتّي براي خود مُحاسَبَه کننده يقين آور نبوده است، تا چه رسد به ديگران. در اين روايات [در باب رؤيت هلال] نيز مسأله ظن و گمان ، مورد نفي واقع شده است؛ ولي در زمان حاضر که مُحاسَبات دقيق فَلَکي موجب اطمينان و علم است، چه بسا بتوان به آن اعتماد نمود. از اين رو، چنانچه بر طبق مُحاسَباتِ دقيق در غروب يکي از روزها ، ماه از تَحتُ الشُّعاعِ خورشيد خارج شود، آن شب ميتواند اوّل ماه قمري باشد و از اين جهت است که فقيهان قائلند چنانچه از طريق مُحاسَبات، به شروع ماه جديد اطمينان شود، همين اطمينان کفايت ميکند. به عبارت ديگر، نکته دقيق و قابل توجّه آن است که شارع در مورد شروع ماه قمري، هيچگونه اِعمال تعبّدي ننموده است؛ به گونهاي که بين ماه قمري و ماه شرعي فرق وجود داشته باشد. فقط تنها نکتهاي را که شرط کرده آن هم براي وجوب روزه نه براي شروع ماه ، اعتماد نکردن بر شکّ، ظَنّ و رأي و گمان است و به جز آن، هيچگونه تعبّدي را اِعمال نکرده است.
تحرير محلّ نزاع
پيش از بررسي نظريهها و مُستندات آن ها، لازم است محلّ نزاع کاملاً مشخّص گردد . از نظر واقعي و تکويني دو حالت مهمّ براي ماه وجود دارد :
الف) مُقارَنَه: زماني است که ماه تحت شعاع خورشيد قرار ميگيرد [و به اصطلاح به مُحاق مي رود] و به هيچ وجه با چشم معمولي قابل رُؤيت نيست. [علم نجوم ثابت كرده است كه ماه در حركت انتقالي خود به دَور زمين كه از غرب به سوي شرق جريان دارد برخلاف حرکت خورشيد که از مشرق به مغرب است ، هر 30 روز يكبار بين زمين و خورشيد قرار ميگيرد و در اين حال به سبب مُقارنه با خورشيد و تابش آن ، تاريك و ناپيدا و به اصطلاح در مُحاق قرار مي گيرد و با خروج از حالت مُقارَنَه و مُحاذاتِ با خورشيد و حرکت به سمت شرق قابل رُؤيت ميشود .در زمان ها و اَعصار گذشته مردم در غروب روز بيست و نهم ماه به بالاي تپّه ها يا پشت بام ها ميرفتند و هِلالِ ماه را در اُفُقِ غربي جستجو ميکردند ولي امروزه با فراهم بودن انواع نرم افزارها و ابزارهاي مُحاسباتي ، کارشناسان نجومي و تيم هاي متخصِّص و مخصوصِ اِستهلالِ ماه از سوي مراجع عظام بويژه از سوي مقام معظم رهبري حضرت آيت الله العُظمي امام سيد علي اي هر ساله در رابطه با ماه مبارک رمضان در غروب بيست و نهمين روز ماه قمري براي رُؤيت هلال اقدام ميکنند .]
ب) ولادت: زماني است که ماه از مُحاق و تحت الشُّعاع خارج ميشود [ ولادتِ ماه يعني اينکه ماه از خطّ فاصله ميان زمين و خورشيد عبور کند و از مُحاق خارج گردد ] و ماه نو و جديد آغاز ميگردد؛ و در لغت و عُرف از آن به هِلال تعبير ميکنند. به عبارت ديگر، اوّلين زمان ولادت، همان اوّلين زمان از هِلال خواهد بود.
آنچه به عنوان ملاک در روايات وارد شده ، عنوان مُرکّب «رُؤيَةُ الهِلال» است. در اين عنوان دو کلمه «رُؤيَت» و «هِلال» وجود دارد که لازم است هر دو عنوان توضيح داده شود . در مطالب بعد ، نسبت به تعريف رُؤيت و اين که آيا داراي طريقيّت است يا موضوعيّت و آيا از نظر سبب [سببِ رؤيت مثل ديدن با چشم عادي و يا با دوربين و تلسکوب] ، اطلاق دارد يا خير؟ بحث خواهيم کرد. بنابراين، آنچه در اين بخش مورد توجّه قرار ميگيرد ، کلمه «هِلال» است که به همان معناي «ماه نو و جديد» و ولادت ماه ميباشد . گرچه از برخي عبارات [فقهاء و کارشناسان] استفاده ميشود که ممکن است بين زمان ولادت و تحقّق هلال فاصله باشد و از هنگام ولادت در اثر شدّت ضعف نور بايد مقداري فاصله شود تا هلال تحقّق پيدا کند ، امّا ظاهراً به مجرّدِ ولادت ، هلال ماه آغاز ميشود . [ بايد توجه داشت که براساس رواياتِ مربوط به رُؤيت هلال ، رُؤيت ، ملاکِ ثبوتِ ماه است نه تولُّد ماه زيرا ممکن است ماه ، ولادت پيدا کرده باشد ولي قابل رُؤيت نباشد]
تعريف هِلال
هِلال در لغت به معناي ماهِ نو است ؛ هرچند برخي ماهِ دوشبه تا شب سوّم و برخي تا شب هفتم را نيز هِلال ناميده اند. «1» در لِسانُ العَرَب آمده است :
اَلهِلالُ غُرَّةُ القَمَرِ حَتَّي يُهِلَّهُ النّاسُ [حِينَ يُهِلُّهُ النّاسُ] فِي غُرَّةِ الشَّهرِ وَ قِيلَ يُسَمَّي هِلالاً لِلَيلَتَينِ مِنَ الشَّهرِ ثُمَّ لايُسَمَّي بِهِ إِلَي أَن يَعُودَ فِي الشَّهرِ الثّانِي ، وَ قِيلَ يُسَمَّي بِهِ ثَلاثُ لَيالِِ ، ثُمَّ يُسَمَّي قَمَراً.«2»
از اين عبارت روشن ميشود که از هنگام ولادتِ ماه ، يعني از همان شب اوّل ، عنوان هِلال بر ماه صدق ميکند؛ زيرا، عنوان «اِبن لَيلَتَين» [ يا «اِبن ثَلاث»: فرزند سه شب که در باره هلال ماه گفته مي شود] به معناي فرزندِ دو شب ، و به عبارت ديگر شب اوّل و دوّم است . در نتيجه، در شب اوّل که ماه از مُحاق خارج شده است، هِلال بر آن صدق ميکند هرچند که مردم آن را نديده باشند. [البته اطلاق هلال به محض خروج ماه از مُحاق ، که قابل رؤيت نيست ، اطلاقي مَجازي و مُسامِحي است نه واقعي و حقيقي] تعبير «حَتَّي يُهِلَّهُ النّاسُ» به عنوان مُقوِّم اين معني نيست؛ بلکه از آثار غالبي آن ميباشد. شاهد اين مطلب آن است که «اَلقامُوسُ المُحيط»«3» هِلال را به «غُرَّةُ القَمَر» [آغاز و پيدايشِ و يا روشني ماه] معني کرده و تعبير «حَتَّي يُهِلَّهُ النّاسُ» در آن وجود ندارد. سپس آورده است : قالَ اَبُو إِسحاقِِ وَ الَّذِي عِندِي وَ ما عَلَيهِ الأَکثَرُ ، أَن يُسَمَّي هِلالاً إِبنُ لَيلَتَينِ [أَن يُسَمَّي إِبنُ لَيلَتَينِ هِلالاََ]، فَإِنَّهُ فِي الثّالِثَةِ يَتَبَيَّنُ ضَوءُهُ . بنابراين، در همان ابتدا که نور ماه بسيار ضعيف بوده و به گونهاي نيست که بر سياهي آسمان غلبه کند ، هلال صادق است.
در «صِحاحُ اللُّغَة» آمده است: «اَلهِلالُ أَوَّلُ لَيلَةِِ وَ الثّانِيَةُ وَ الثّالثَِةُ ثُمَّ هُوَ قَمَرُُ».«4» در اين عبارت نيز اوّلين شب را از هلال ميداند؛ و در واقع، عنوان هلال دارد. از سوي ديگر عبارت «حَتّي يُهِلَّهُ النّاسُ» نيز در آن وجود ندارد.
بنابراين، هلال يک معناي لُغَوي روشن دارد . اين مطلبِ معروف نيز که هلال را از اين جهت هلال ميگويند که هرگاه مردم آن را ببينند فرياد ميزنند هرچند از اِبنُ الأَعرابي در لِسانُ العَرَب آمده است ولي در هِلالِ محلّ بحث ، اعتباري ندارد.
در «صِحاحُ اللُّغَة» هم چنين آمده است : «وَ يُقالُ أَيضاً : اُستُهِلَّ هُوَ بِمَعنَي تَبَيَّنَ وَ لا يُقالُ أُهِلَّ»؛ در اين عبارت اِستِهلال را به تَبَيُّن و ظهور تفسير نموده است؛ چرا که اگر شخصي اِستِهلال کند ولي هلال را رُؤيت ننمايد [هِلال به تَبَيُّن و ظُهور نرسد]، اِستِهلال صدق نميکند. امّا نکته قابل توجّه آن است که در روايات، اِستِهلال، ملاک براي حکم نيست و آنچه دخالت دارد هِلال و رُؤيَةُ الهِلال است.
نکته ديگري که بايد به آن توجّه داشت، اين است که اگر بر فرض بپذيريم در معناي حقيقي هلال، ظهور و روشني به حدّي که مردم ببينند و فرياد بزنند، معتبر باشد، در جاي خود ثابت شده که در تحقّق عنوان، وجه تسميه دخالت تامّ ندارد. به اين معني که اگر در موردي وجه تسميه هم صدق نکند، عنوان ميتواند محقّق شود . [به عبارت ديگر در شب اوّل که ماه از مُحاق خارج شده است، عُنوانِ هِلال مُحقَّق مي شود اگر چه وجه تسميه هلال به معناي فرياد زدن بر آن صدق نکند . کلمه هِلال و اِستِهلال در لُغت معاني گوناگوني دارد و اينکه چرا به هلال ماه ، هلال مي گويند وجه تسميه هايي هم براي آن بيان کرده اند] نتيجه آن که هِلال از همان هنگام ولادت آغاز ميشود و آيه شريفه «يَسْئَلُونَکَ عَنِ اْلأَهِلَّةِ… »(سوره بقره آيه9) نيز به طور قطع شامل چنين هلالي خواهد بود.
[ سؤال : آيا با مُحاسَبات دقيق مُنجِّمين ، ولادتِ ماه تعيين مي شود ؟ به عبات ديگر آيا] همانطوري که مُنجِّمين مُقارَنَه را از طريق مُحاسَبات دقيق تعيين ميکنند، ولادت را نيز ميتوانند از همان طريق تعيين کنند؛ [پاسخ] امّا اوّلاً اينگونه مُحاسَبات به خودي خود و با قطع نظر از اين که مُفيد اطمينان است يا نه؟ حُجّيّت شرعي ندارد؛ و ثانياً در ادلّه ، «رُؤيت» ، ملاک قرار داده شده است. بنابراين نميتوان به آن اعتماد کرد و بايد گفت که ظاهراً ملاک، رُؤيت و ديدن هلال است .
حال ، بحث در اين است که اگر همين هلال که زمانِ ولادتِ ماه است، با تلسکوپ ديده شود به طوري که هيچ تغييري در واقع به وجود نياورد و فقط هلال واقعي را نشان دهد، آيا چنين ديدني حُجّيّت دارد؟ در کلمات برخي از بزرگان مانند مرحوم مُحقِّق خوئي(ره) نسبت به هلال محلّ بحث چنين آمده است : کَونُ الهِلالِ عِبارَةََ عَن خُرُوجِهِ عَن تَحتِ الشُّعاعِ بِمِقدارِِ يَکُونُ قابِلاً لِلرُّؤيَةِ وَ لَو فِي الجُملَةِ . در تعريف هلال ، علاوه بر خروج از تحت الشُّعاع فرموده اند : بايد مقداري هم از خورشيد فاصله گرفته و از تحت الشُّعاع خارج شده باشد به گونهاي که قابل رُؤيت هرچند در برخي از مناطق باشد . به نظر ما اضافه کردن چنين قيدي [بِمِقدارِِ يَکُونُ قابِلاً لِلرُّؤيَةِ وَ لَو فِي الجُملَةِ] به تعريف هِلال دليلي ندارد؛ و اساساً براي اين مقدار، هيچ ضابطه و معياري نداريم. و اگر بخواهيم هلال را اينگونه تعريف کنيم، شايد بتوان گفت که نزاع [بين فقهاء در باره هِلالِ ماه]، لفظي ميشود. توضيح مطلب آن است که اگر بگوييم مراد از هِلال، چنين معنايي است که ماه به اندازهاي از خورشيد فاصله گرفته باشد که از جهتِ شدّتِ ضعفِ نور، بِالفِعل با چشم معمولي ديده نشود، ولي قابليّت رُؤيت از نظر علمي مُنتفي نباشد و با تلسکوپ يا دوربين ديده شود؛ در اين صورت، حتماً همه فقيهان بايد قائل به کفايت و صحّت آن شوند. گرچه ظاهر فتاوا آن است که در اين فرض [خُروجِ ماه از تَحت الشُّعاعِِ خورشيد به گونه اي که قابليّت رُؤيت با تلسکوب و مانند آن را داشته باشد] نيز چون رُؤيت با چشم عادي محقّق نشده است، کفايت نميکند؛ امّا حقيقت آن است که اگر اطمينان داشته باشيم که ماه چندين ساعت است که از تحت الشُّعاع خارج شده و به عبارت ديگر، چندين ساعت از هلال ماه ميگذرد، آن شب اوّلين شب از ماه قمري خواهد بود و ديگر مَجالي براي تأمّل باقي نميماند.
در صورتي که کسي اين ادّعا [اول ماه بودن بر طبق تعريف مُحقِّق خويي] را نپذيرد و چنين فرضي [خُروجِ ماه از تَحت الشُّعاعِِ خورشيد به گونه اي که قابليّت رُؤيت با تلسکوب و مانند آن را داشته باشد] را هم در محل نزاع داخل بداند، نتيجه آن ميشود که بايد بحث را به طور کلّي تر مطرح کنيم، به گونهاي که دو صورت زير را نيز شامل شود:
صورت اوّل: ولادتِ ماه آغاز گرديده است؛ ولي به گونهاي است که طبق مُحاسَبات فَلَکي، امکان رؤيت با چشم معمولي در آن وجود ندارد؛ يعني ماه در همان لحظات اوّليه خروج از تحت الشُّعاع باشد.
صورت دوّم: اين که مقداري [فرضاََ چند ساعتي از تحت الشُّعاعِ خورشيد] فاصله گرفته باشد؛ به گونهاي که از نظر مُحاسبات فلکي، امکان رُؤيت با چشم معمولي بسيار ضعيف باشد؛ امّا امکان آن به طور کلّي [اگرچه با دوربين و تلسکوب] منتفي نباشد و بِالفِعل هم رؤيت معمولي حاصل نشود.
[ ولي به گونه اي است که في الجمله اگر چه در برخي از مناطق قابليت رؤيت را دارد : بِمِقدارِِ يَکُونُ قابِلاً لِلرُّؤيَةِ وَ لَو فِي الجُملَةِ]
در اين دو صورت که بايد گفت در کلمات ديگران که در اين باره بحث نموده اند، بين آن ها هيچ تفکيکي نشده است و حال آن که گفتيم صورت دوّم [که متضمِّن قيدِ «بِمِقدارِِ يَکُونُ قابِلاً لِلرُّؤيَةِ وَ لَو فِي الجُملَةِ» است] ميتواند از محل نزاع خارج باشد [و در اين صورت نزاع بين فقهاء ، لفظي باشد نه واقعي] . حال چنانچه با ابزار و تلسکوپ ، هلال رؤيت شود ، آيا چنين رؤيتي اعتبار دارد؟ در اين بحث، به مشهور فقيهان نسبت داده شده که رؤيت با چشم مسلّح کفايت نميکند؛ امّا از آنجا که اين بحث از مَباحِث مُستَحدَثَه است و سابقه استفاده از چشم مسلّح به زمان نه چندان دور باز ميگردد حتّي به صورت دقيق تر، همانطور که در برخي از نوشتهها آمده است بايد گفت که استفاده ضابطه دار و روش مند از ابزار براي رؤيت هلال، عُمري بيش از چند دهه ندارد ، لذا نميتوان شهرت معتبر بين فقيهان را که همان شهرت ميان مُتقدِّمين است ادّعا نمود . البته در بين فقيهان معاصر اين شهرت وجود دارد ، امّا براي استدلال معتبر نيست . . .
. .
بِسم الله الرَّحمنِ الرحيم
درس هايي از نَهجُ البَلاغه توسط آيت الله سيد اصغر سعادت ميرقديم لاهيجي
محل برگزاري کلاسِ عمومي نهج البلاغه : قم ، پرديسان ، مسجد امام خميني «ره» - چهار شنبه شب ها (شب هاي پنج شنبه) - بعد از نماز مغرب و عشا .
جلسه اول + سوم دي 1399 .
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ اَللَّعينِ ، بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، اَلحَمدُ لِلهِ رَبِّ العالَمينَ ، بارِئِ الخَلائِقِ اَجمَعينَ ، باعِثِ الأَنبِياءِ وَ المُرسَلينَ ، ثُمَّ الصَّلوةُ وَ السَّلامُ عَلَي سَيِّدِنا وَ نَبيِّنا مُحَمَّدِِ «صَلَّي اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ» وَ عَلي اَهلِ بَيتِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ المَعصُومينَ وَ اللعنُ الدّائِمُ عَلَي اَعدائِهِم اَجمَعينَ مِنَ الآنَ اِلَي قِيامِ يَومِ الدِّينِ .
خطبه اول از نَهجُ البلاغه فَيض الأِسلام
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا يَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ وَ لَا يُحْصِي نَعْمَاءَهُ الْعَادُّونَ وَ لَا يُؤَدِّي حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ الَّذِي لَا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ الَّذِي لَيْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ وَ لَا نَعْتٌ مَوْجُودٌ وَ لَا وَقْتٌ مَعْدُودٌ وَ لَا أَجَلٌ مَمْدُودٌ فَطَرَ الْخَلَائِقَ بِقُدْرَتِهِ وَ نَشَرَ الرِّيَاحَ بِرَحْمَتِهِ وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَيَدَانَ أَرْضِهِ . أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِيقُ بِهِ وَ كَمَالُ التَّصْدِيقِ بِهِ تَوْحِيدُهُ وَ كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَيْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ . . .
سلامتي آقا امام زمان و تعجيل در فَرَج آن حضرت و شفاي عاجل بيماران مخصوصا بيماران کُرونايي و دفع بلا و بليّات و سلامتي خودتان و سلامتي مراجع عظام و علماي اَعلام و رهبر عزيز ما حضرت آيت الله امام اي صلواتي عنايت و مرحمت بفرماييد .
قبل از پرداختن به بحث و بررسي در باره خُطبه اول از نهج البلاغه که در باره حمد و ثناي الهي و آغاز آفرينش آسمان و زمين و خلقت حضرت آدم (ع) است نخست به عنوان مقدّمه مطالبي به نحو اختصار در باره نهج البلاغه و مولا عليّ بن ابيطالِب (ع) و مرحوم سيّد رضيّ و مرحوم فيضُ الأِسلام به استحضار شما عزيزان مي رسانم و بعد به لطف خدا وارد مَباحِث خُطبه اول از نهج البلاغه مي شويم . اِن شاءَ الله تَعالَي .
وقتي که نام نهج البلاغه را مي شنويم به ياد شخصيت هاي بزرگي مي افتيم . اولين شخصيّتي که به ذهن ما مي آيد نام مبارک مولا علي (ع) است . حضرت امير المُؤمنين علي (ع) کسي است که در خطبه سوم از نهج البلاغه فَيضُ الأِسلام که معروف به خُطبه شِقشِقِيَّه است مي فرمايد : يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْرُ . سيلِ خروشانِ علم و دانش و حِکمت و فضيلت و معرفت همواره از دامنه کوهسار وجودم سرازير و در جريان است و مرغِ دُور پرواز انديشه و فهم به قلّه وجودم نمى رسد . همين جمله به خوبي نشان مي دهد که مولا علي «ع» از چه مقام و منزلتي برخوردار است و کسي را ياراي آن نيست که به قُلّه فضل و کمال و معنويت و معرفت و علم و دانش عليّ «ع» برسد . علي «ع» کسي است که مرحوم سيّد رضيّ در بخشي از کلام خود در مقدمه نهج البلاغه او را چنين توصيف مي کند : « وَ هُوَ مَعَ تِلكَ الحالِ زاهِدُ اُّهّادِ وَ بَدَلُ الأَبدالِ وَ هذِهِ مِن فَضائِلِهِ العَجيبَةِ وَ خَصائِصِهِ اللَّطيفَةِ الَّتِي جَمَعَ بِها بَينَ الأَضدادِ وَ أَلَّفَ بَينَ الأَشتاتِ» يعني و او با آن همه دلاوري ها و شجاعت ها و جهاد ها که گردن هاي اَبطال و قهرمانان و دليران از سپاه کفر و نفاق را جدا کرده و خون ناپاکشان از شمشيرش مي چکيد با اين حال يكي از زُهّاد و زاهدان روزگار و يكي از افراد صالح و پاك و برگزيده اَبدال و اَولياء خداوند مُتعال است كه نمونه اي برايش پيدا نمي شود . و اين از جمله فضائل عجيبه و شگفت انگيز و از خصوصيّات و ويژگي هاي آن حضرت است که اَضداد را با آن جمع نموده و مُتفرِّقات را پيوند داده و لذا او را مَظهَرُالعَجائِب و مُظهِرُالغَرائِب ناميدند . . فضائل علي «ع» آنچنان است که حتي دشمنان او همانند معاويه «لَعنَةُ الله عَلَيه» به آن اعتراف کرده و شهادت داده است «وَالفَضلُ ما شَهِدت بِهِ الأََعداءُ» و خُطبه ها و کلمات نوراني و حکيمانه آن حضرت در نهج البلاغه گواه بر اين حقيقت است که مولا علي «ع» در همه مقامات و کمالات گوي سبقت را از همگان ربوده است و کسي همتاي او در کمالات نيست مگر نبيّ مُکرّم اسلام حضرت ختمي مَرتَبت محمد مصطفي (صَلَّي اللهُ عَلَيهِ وَ آلهِ وَ سَلَّم) که اين دو به تعبير قرآن کريم در سوره آل عِمران آيه 61 جان و نفس يکديگرند (فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ . سوره آل عِمران آيه 61) . سخنان و خطبه هايش به تعبير مرحوم سيّد رضيّ در مقدمه نهج البلاغه ، عَقائِلُ الکَلام و گرامي ترين سخنان و گهرها و مُرواريد ها و دُرّهاي درخشان درياي علمِ و دانش حضرت اميرالمُؤمنين «ع» مي باشد . اَلعَقيلَةُ مِن کُلِّ شئِِ : يعني برگزيده هر چيز . عَقيلَةُ البَحرِ: يعني دُرّ و مُرواريد دريا . اَلعَقيلَةُ مِنَ النِّساءِ يعني بانوي گرامي - عُليا مُخدَّره- زن بزرگوار و کريمه و ارجمند. حضرت زينب (سَلامُ الله عَلَيها)را عَقيلَه بَني هاشِم مي گفتند چون انسان برگزيده و ارجمند و با وقار و بادرايتي در ميان بَني هاشِم بوده و داراي درايت و عقل والا بوده که بعد از شهادت اَبِي عَبدِالله الحسين «عليه السلام» حادثه و ماجراي کربلا را به نحو شايسته و به درايت و هوشمندي مديريت کرده است . کلمات و سخنان امام علي «ع» نيز بهترين و برگزيده ترين سخنان مي باشد که همانند مُرواريدِ درخشان مي درخشد . اساساََ اهل بيت پيغمبر «عليهم السلام» منبع و سرچشمه علم و حکمت و معرفت و فضل هستند . آنها آنگونه که در زيارت جامعه کبيره که يک دوره امام شناسي است ، آمده است ، خُزّان و خزينه داران و کليدداران و نگهبانان و حافظانِ علم الهي مي باشند . «اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ . وَ خُزَّانَ الْعِلْمِ» و هر چه را بخواهند مي توانند به آن آگاه شوند و چيري بِأِذنِ الله بر آنها پنهان نيست مگر علم و اسمِ مُستَأثَر الهي که برگزيده و مخصوصِ ذاتِ باريتعالي است و «اِستِيثار» نيز در لغت به معناي برگزيدن و اختصاص دادن آمده است و به اصطلاح براي اسم مُستَأثَر و مَکنون و مَخزونِ الهي ، مَظهَري در عين و در خارج وجود ندارد و اَسماءِ مُستَأثَرَه از مراتب غَيبي اسمِ اعظم الهي مي باشند که هيچ کسي حتي پيامبر و اهل بيت «عليهم السلام» از آن ها آگاهي ندارند . علي «ع» و اولاد معصومين او «عليهم السلام» همانگونه هستند که در بخشي از زيارت جامعه کبيره آمده است : اَلسَّلامُ عَلَى مَحَالِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ وَ مَسَاكِنِ بَرَكَةِ اللَّهِ وَ مَعَادِنِ حِكْمَةِ اللَّهِ وَ حَفَظَةِ سِرِّ اللَّهِ وَ حَمَلَةِ كِتَابِ اللَّهِ وَ أَوْصِيَاءِ نَبِيِّ اللَّهِ وَ ذُرِّيَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ . سلام بر محل ها و جايگاه هاي شناخت و معرفت خدا و مسکن هاي برکت خدا و مَعدِن هاي حکمت الهي و حافظان و نگهبانان سِرّ خدا و حاملان کتاب خدا (قرآن کريم) و اَوصياء و جانشينان پيامبر خدا «عليهم السلام» و ذُرّيّه و فرزندان رسول الله (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) و رحمت و برکات خدا بر آنان باد . در خطبه 239 نهج البلاغه فَيضُ الاسلام در شَأن و مقام و منزلت اهل بيت «عليهم السلام» چنين آمده است : هُمْ عَيْشُ الْعِلْمِ وَ مَوْتُ الْجَهْلِ يعني آنان (اهل بيت «ع») نشاط بخش علم و مرگ آفرين جهل هستند . آنها زنده کننده علم و دانايي و از بين برنده جهل و ناداني مي باشند . نهج البلاغه دريايي از معارف و حکمت ها است که تشنگان حقائق را سيراب مي کند و دل هاي جويندگان را حيات مي بخشد و در طول تاريخ از زمان تدوين نهج البلاغه توسط سيّد رضيّ تا کنون بسياري از حُکماء و عُرفاء و علماء و انديشمندان و محقِّقين را به سوي خود جلب نموده است و خواهد کرد زيرا که به تعبير مرحوم سيّد رضيّ در مقدمه نهج البلاغه مولا علي «ع» کسي است که کلام و سخنش رنگ و نشان از علم الهي و عطر و بويي از کلام نَبَوي و مُحمّدي «ص» دارد «لاَنَّ كَلامَهُ (عليه السلام) الكَلامُ الَّذي عَلَيْهِ مَسْحَة مِنَ الْعِلْمِ الإلهيّ وَ فيهِ عَبْقَة مِنَ الْكَلامِ النَبويّ» .
يکي ديگر از شخصيت هايي که نام او با نام نهج البلاغه گره خورده است گردآورنده آن يعني . ادامه دارد . .
رجوع به سايت حکيم زين العابدين عسکري گيلاني لشت نشايي
**** درس هايي از نَهجُ البَلاغه توسط آيت الله سيد اصغر سعادت ميرقديم لاهيجي +پايگاه انديشوران حوزه +http://saadat.andishvaran.ir/fa/ShowNote.html?ItemId=077 .+کليک کنيد .
ازدواج کنيد تا سرافراز و اميدوار و بانشاط و سرزنده باشيد . ازدواج به شما تعهّد و احساس مسؤليّت و اميد مي بخشد . اکثر کساني که ازدواج نکردند و يا نمي کنند دچار بي تعهّدي و افسردگي و مُشکلات روحي و رواني شدند و يا مي شوند . با هر مقدار توانِ مالي که در اختيار داريد با توکّل بر خداوند متعال اقدام بر ازدواج نماييد و در اين راه با اراده مُستحکم حرکت کنيد و نوميد نباشيد و با انسان هاي شايسته و صاحب نظر م کنيد . اقدام و حرکت در مسير فراهم سازي زمينه هاي ازدواج ، کاري خداپسندانه و همراه با اجر و ثواب است . اين جمله «از تو حرکت از خدا برکت» را به خود بقبولانيد و باور کنيد و در تحقّق ازدواج شايسته و آسان بکوشيد . مَبادا دچار سُستي و سهل انگاري شويد و خداي ناکرده با افکار غير منطقي ، امر ازدواج را کوچک حساب نماييد زيرا کوچک شمردن امر ازدواج و جدّي نبودن در تحقق آن و امروز و فردا کردن در باره آن و مانع تراشي هاي غير معقول و توهّمي و بهانه هاي واهي و خيالي ، سبب خوشنودي شيطان و ناخشنودي پروردگار مي شود و زمان هم متأسّفانه سريع مي گذرد و يک زماني چشم باز مي کني و مي بيني که از طراوت و شادابي و بهار جواني عبور کرده اي و سنّ و عُمرت از سي و بلکه از چهل و يا بيشتر گذشته و هنوز هم ازدواج نکرده اي و بعدش هم خداي ناکرده مواجه با صدها مشکل روحي و فکري و غيره مي شويد . قبول دارم که برخي موانع در امر ازدواج وجود دارد و برخي از مسؤلين تقصير و يا کوتاهي دارند ولي منتظر معجزه نباشيد و نيز دايماََ تقصير را به گردن اين و آن و يا نظام و کشور و . نيندازد . خودتون با همّت و اراده بالا و با استفاده از م با دلسوزان و اهل فکر در پي همسرِ مناسب باشيد و بدانيد که جوينده يابنده است . بايد با جدّيت حرکت نماييد تا به مقصود برسيد . شاعر مي گويد : همّت بلند دار که مردان روزگار - از همّت بلند به جايي رسيده اند
. . . . ادامه مطلب به لينک زير مراجعه شود :
****علامه مصباح يزدي مطهري زمان+پيام تسليت آيت الله سيداصغرسعادت ميرقديم لاهيجي+پايگاه انديشوران حوزه +http://saadat.andishvaran.ir/fa/ShowNote.html?ItemId=116 . +کليک کنيد .
http://www.reyshahri.ir/post/65319/296-%d8%a7%d8%af%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%a8%d8%b1%d8%b1%d8%b3%db%8c-%d8%a7%d9%82%d9%88%d8 .+پايگاه رسمي آيت الله محمد محمدي ري شهري .
«يا مُقَلِّبَ القُلُوبِ وَ الْأَبصارِ، يا مُدَبِّرَ اللَّيلِ وَ النَّهارِ ، يا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوالِ ، حَوِّلْ حالَنا اِلَي أَحْسَنِ الْحالِ» .
خدايا! ما را در اين سال نو از اين حالي که داريم عوض کن. ما گرفتار هواهاي نفساني هستيم و تو ميداني، و تو ميتواني ما را نجات بدهي.
تمام مقاصد انبيا ، برگشتش به يک کلمه است و آن «مَعرِفَةُاللّه» [است] . . و ما از خدا ميخواهيم که قلوب ما را تغيير دهد. ما بفهميم که براي چي در اين دنيا آمديم و بايد چه بکنيم و چه جور برويم از اين دنيا . يک مرگ حيواني نباشد . يک نحوي نباشد که ما انبار کنيم معاصي را ، در آنجا [خداي ناکرده] روسياه باشيم . خداوند تأييد کند ما را و همه را تأييد کند که همه ما آدم بشويم . اسلام آمده است که آدم درست کند . همه انبيا براي اين معنا آمدند که اين انسان را به آن چيزي که در باطن ذاتش هست و آن فطرت الهي است که توجه به خداست ، همه چيز مربوط به اوست ما را يک اندکي معرفت عنايت کند که اين را بفهميم . بفهميم که خودمان چي هستيم و دنيا چي است ، نسبت به حق تعالي چه وضعي دارد .
امام خميني «ره»
امام خميني «ره»
https://www.jamaran.news/%D8%A8%D8%A7-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85/%D8%B5%D8%AD%DB%8C%D9%81%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C/3659-%D9%85%D9%82%D8%B5%D8%AF-%D8%A7%D9%86%D8%A8%DB%8C%D8%A7-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DA%AF%D8%B4%D8%AA-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%A9-%D8%A7%D9%84%D9%84+پايگاه اطلاع رساني جماران
جناب مستطاب حجت الاسلام ناصر شيري کرمانشاهي«سرپرست اداره تبليغات اسلامي کامياران کردستان» از رفقاي استاد سيد اصغر سعادت ميرقديم لاهيجي
(تصوير مربوط به تاريخ 8 آذر 1400 است - اين عکس در عصر روز دوشنبه«8آذر1400» نزديکي هاي غروب گرفته شد -جنب مجتمع شهيد مفتح و کنار پياده رو -در شهرک پرديسان قم)
* عکّاس : استاد سيد اصغر سعادت ميرقديم لاهيجي
**********************************
https://kurdistan.iqna.ir/fa/news/37556/%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B9%DB%8C%D9%86-%D8%AA%D8%AC%D9%84%DB%8C-%D9%88%D8%AD%D8%AF%D8%AA-%D9%88-%D9%87%D9%85%D8%A8%D8%B3%D8%AA%DA%AF%DB%8C-%D8%A7%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C .+خبر گزاري بين المللي قرآن
درباره این سایت